مارلنه دیتریش، ویوین لی، جوآن کرافورد، یا کوکو شنل – ما این زنان را به عنوان نمادهای مد و زیبایی قرن بیستم می شناسیم و یاد آن ها تا به امروز باقی مانده است. اما پیش از آن ها زنی بود که او را اولین سوپرمدل آمریکا میدانند. با این حال، علیرغم موفقیت عظیمی که او در اوایل قرن بیستم از آن برخوردار شد، بسیاری هنوز نام او را نمیدانند.
در ادامه از ماجرای زندگی آدری مانسون خواهیم گفت که زیباییاش هنرمندان زیادی را مسحور خود ساخته بود.
آدری مانسون در سال ۱۸۹۱ متولد شد. او کوچک بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند و پس از آن، او و مادرش به نیویورک نقل مکان کردند.
روزیاتو نوشت آنطور که خود مانسون گفته بود، او برحسب تصادف وارد کار مدلینگ شد. وقتی ۱۵ سال داشت، یک روز که با مادرش در خیابان برادوی قدم می زد، توجه مردی به او جلب شد. مرد از آدری پرسید که آیا مدل است و اینکه می تواند از او عکس بگیرد. این مرد عکاس مشهوری به نام فیلیکس بندیکت هرزاگ بود. او بعداً آدری را به دوستانش در دنیای هنر معرفی کرد که بسیاری از آن ها مجسمه ساز بودند.
مادر آدری هم متوجه زیبایی دخترش و پتانسیلی که در او وجود داشت بود، به همین خاطر او را به بازی در تئاتر تشویق کرد. در سال ۱۹۰۸ مانسون با گروه “عروسک های رقصنده ی جرالد همپتون” در یک شهربازی برای اولین بار به روی صحنه رفت.
آدری مدل مجسمه سازها و یادبودهای شهری زیادی در نیویورک و همینطور سکههای آمریکا شد. “خاطره”، “منهتن” و “روح زندگی” برخی از مجسمههایی هستند که در نیویورک قرار دارند و از روی آدری ساخته شدند. از آنجایی که بیشتر مجسمههای ساخته شده از آدری در نیویورک قرار داشتند، به او لقب “بانوی منهتن” داده بودند. در آن زمان او را ایدهآل زیبایی زنانه میدانستند. او به اندام “یونانی اش” شهرت یافته بود و مردم حتی او را “ونوس آمریکایی” خطاب می کردند.
در سال ۱۹۱۵ مانسون وارد کار بازیگری شد. او در چهار فیلم بازی کرد: “الهام” (Inspiration)، “خلوص” (Purity)، “دختر رویاها” (The Girl o’ Dreams) و “شب پره های بی پروا” (Heedless Moths). روزنامه های آمریکا او را “مظهر متعالی افسونگری و زیبایی زنانه” می نامیدند.
بعضی مردم حتی او را از پیشگامان فمینیسم می دانستند. او از پوشیدن لباس زیر و کفش پاشنه بلند امتناع می کرد و می گفت لباس زن ها باید کاربردی و طبیعی باشد.
یکی از علل موفقیت زیاد مانسون اخلاق کاری اش بود. مثلاً به استودیوهای مختلف سر می زد و درخواست کار می کرد.
یک دلیل دیگر این بود که با وجود سخت بودن کارش، پول زیادی طلب نمی کرد. او باید مدت های طولانی در حالتی خاص بی حرکت می ماند و درعین حال دلربا و آرام به نظر می رسید. او دراینباره گفته بود: “واقعاً سخت است. اگر طاقت دختری زیاد و عضلاتش قوی و برای چنین امتحانی آماده نباشد، از آن مدل هایی می شود که دائم تکان می خورند و هنرمند نمی تواند کارش را انجام دهد.”
وقتی آدری تنها ۵ سال داشت، یک پیشگوی کولی کف دستش را خواند. او به آدری گفت: “محبوب و مشهور می شوی. اما درست زمانی که فکر می کنی شادی در چنگ تو است، میوه ی آن در دهانت تبدیل به خاکستر می شود.” این پیشگویی همه ی عمر به دنبال آدری بود.
فرصت های بازیگری که برایش پیش می آمدند به سرانجام نمی رسیدند و او درگیر یک رسوایی هم شد که به کارش لطمه زد و سبب شد او دیگر نتواند کاری برای خود پیدا کند. جدا از این، زمانه در حال تغییر بود و ایده آل های زیبایی هم تغییر کردند. درنتیجه، او به عنوان یک پیشخدمت مشغول به کار شد و از حمایت مالی مادرش هم استفاده می کرد که به صورت خانه به خانه لوازم آشپزخانه می فروخت.
همه ی این ها بر سلامت روان آدری اثر گذاشت و حال روحی اش چنان بد شد که به خواست مادرش در یک آسایشگاه روانی بستری شد. او در آن زمان تنها ۴۰ سال داشت و باقی عمرش را در آنجا سپری کرد، تا آنکه در سال ۱۹۹۶ در سن ۱۰۴ سالگی درگذشت.
روزیاتو